خدایا حواست هست؟!
صدای هق هق گریه هام...از همون گلویی میاد که تو...
از رگش به من نزدیک تری.
چقدر تلخ است!
همه فکر کنند سرت شلوغ است
و تنها خودت بدانی ک
چقدر تنهایی...
خـدا در قـلب کـودک فقـیریـست
در همـسایـگی حـاجـی...
و حـاجی در بیـن عربـها به دنـبال خـدا
آدمــه ديگه
دلش ميخواد براي يکي تــــــــک باشه
دلش ميخواد يکي فقط نــوشته هاي اون رو بــخونه
دلش ميخواد يکي فقط به اون اِس اِم اِس بِــده
دلش ميخواد يکي فقط نگَران حالِ اون بــشه
دلــش ميخــواد اون يِــکي
تــــــــــــــــــو
بـــــاشي ...
دلــم بـرای خـودم سـوخـت
وقـتـی صـدایـم کـردی
شــــــــــمـــــا
رو سنگ قبرم بنويس اينجا مجال گريه نيست ...
هرکي مي خواست گريه کنه بهش بگو اون ديگه نيست
در دنـیـایـی کـه حـتـی روزی
روح خـودم هـم تـرکـم مـیـکـنـد
هـیـچ انـتـظـاری از دیـگـران نـیـسـت
مي خوام نرم جا ندارم
گريه كنم دل ندارم
داد بزنم نا ندارم
بودنم با تو حرومه
ديگه همه چي تمومه
آخ که اين لحظه چه شومه
من دلم تنگ ميشه
تو دلت سنگ ميشه
آدم ها مثل سایه اند !
ازشون فرار کنی ،
دنبالـــت میدوند !
دنبالشون که بدویی ،
ازت فرار میکنند !!
عشق اول هیچ وقت فراموش نمیشه
اما
اون عشقی که تا ابد
روی دلت میمونه
عشق آخره
تنها کسی که با من درست رفتارمیکند خیاطم است
که هر بار مرا میبیند، اندازه های جدیدم رامیگیرد.
بقیه به همان اندازه های قبلی چسبیده اند
و توقع دارند من خودم را با آنها جور کنم.
کــــــــاش غــم و غصــــه هــــــــم قیــــــمتی داشـــــتــ...!
مجـــانی اسـت لعنــــتی!
همه می خــــــــورند....!
آلـــیــــس کجایی؟!
بیا ...اینجا عجیب ترین سرزمین دنیاست ...
یه “دوستت دارم”هایی هم هست …میدونی دروغه ها …
ولی قلبت واسه باورش به عقلت التماس میکنه …!
ابجی جونم:
مــــرد اونــــه که قلبتــ♥ــو شـــــارژ کنــــه نه
سیـــم کارتتـــــــو !!!
انگار جمعـــــــه بدنیا آمده ام !
دل به هر چه میبندم تعطیــل ست . .
ﻋﺸــــــﻖ ...
ﻧــــﻪ ﭘــــﻮﻝ ﻣﯿﺨــــﻮﺍد ...
ﻧــــﻪ زیبایــــی ...
و ﻧــــﻪ هیــــچ چیــــز دیگـــــه ....
ﻓﻘـــــــــــﻂ " ﺩﻭ ﺗــــﺎ ﺁﺩﻡ " ﻣﯿﺨــــــــﻮﺍﺩ ...
ﺗﺎﮐــــــــﯿﺪ ﻣﯿﮑﻨــــﻢ : ﺁﺩﺩﺩددﺩﺩﻡ ...!
خدایا تو را چه کسی در آغوش میگیرد که اینچنین آرامی؟
از گناهم بگذر همانگونه که از آرزوهایم گذشتی...
هر دو بـازی کــــــــردیم ..
تـو بـــــــا مـــــن
مـــــــن بــــــــا ســـــــــرنــــوشـتـم
دوره ،دوره ی گرگهاست …
مهربان که باشی ، می پندارند دشمنی!
گرگ که باشی ، خیالشان راحت میشود از خودشانی!!!
ما تاوان گرگ نبودنمان را می دهیم
هر کسی برای خودش خیابانی دارد…
کوچه ای…
کافی شاپی..
و شاید عطری…
که بعد از سالها… خاطراتش گلویش را چنگ میزند!
یه وقتایی لازم نیست حرفی زده شه بین دو نفر ، همین که دستت رو آروم بگیره...
یه فشار کوچیک بده!
این یعنی من هستم تا آخرش...
همین کافیه!
وقتی می آیی
لبخند می آید
وباران شادی روی سرم سرازیر میشود
چشمانم ازشوق می درخشد
من به دورت پرواز میکنم
و صدای پای خوشبختی که درخانه همسایه مان سالها میهمان بود بگوشم میرسد
که میگوید سری هم
به قلب خسته من بزنم
پا به خیابان می گذارم
نسیم خنک صبحگاهی
سکوت و آرامش خیابان
برگهای طلایی درختان
که باهرنسیم به رقص درمی آیند
همه وهمه می گویند
دست دردست عشقت بیا و قدم بزن
حیف که دستانم خالی ازتوست
نفسم میگیره
توی هوایی که
نفس های تو نیست....
نمی خواهم خاطره ی فردایم شوی!
امروز من باش
حتی لحظه ای……!
” خداحافظی ات ” عجب خرابه ای به بار آورده!
نگاه کن… مدت هاست در تلاشند! مرا از زیر آوار تنهایی هایم بیرون کشند…
آدمهایی که حواسشان به بچه های خسته ی توی مترو هست،
بهشان جا می دهند،
گاهی بغلشان می کنند.
دوست هایی که بدون مناسبت کادو می خرند،
مثلا می گویند این شال پشت ویترین انگار مال تو بود.
یا گاهی دفتریادداشتی، یه شاخه گلی، .. .
آدمهای پیامكهای آخر شب،
که یادشان نمی رود گاهی قبل از خواب،
به دوستانشان یادآوری کنند که چقدر عزیزند،
آدمهای پیامكهای پُر مهر بی بهانه،
حتی اگر با آن ها بدخلقی و بی حوصلگی کرده باشی.
آدمهایی که اگر توی کلاس تازه وارد باشی،
زود صندلی کنارشان را با لبخند تعارف می کنند که غریبگی نکنی.
آدمهایی که خنده را از دنیا دریغ نمی کنند،
توی پیاده رو بستنی چوبی لیس می زنند
و روی جدول لی لی می کنند.
همینها هستند
که دنیا را جای بهتری می کنند برای زندگی کردن
نمی دانم
چرا بین این همه ادم
پیله كرده ام
به تو
شاید فقط با تو
پروانه می شوم.
سنگینی گفته هایم
به سنگینی گوشهایت در . . .!